سیری چند؟
نوشته شده توسط : مصطفی خالقی


پسری گیر داده بود،مدام
وقت و بی وقت،دم به دم،یک بند

که پدر جزوه و کتاب بخر
تست کنکور «گاج» و «دانشمند»

بفرستم کلاس رایانه
«کورل» و«اکسل» و«اتوکد لند»

تا که با علم و دانش و تحصیل
بشود دست من به جایی، بند

وقت کنکور ،انتخاب کنم
رشته ای باب طبع و باب پسند

در همین اصفهان قبول شوم
نه قم و بهبهان،نه شوش وزرند

پدرش شب کلافه و خسته
کت و شلوار را که از تن کند

دست و صورت نشسته،سیگاری
گوشه ی لب گذاشت با غرولند

سپس آهی کشید و سرجنباند
سرفه ای کرد و گفت:«ای فرزند

از چه هی بی خودی برای خودت
سر هم می کنی چرند وپرند

دست ارباب معرفت کوتاه
بخت افراد بی سواد بلند

می شود آن که بی سواد تر است
بیشتر پول دار و ثروتمند

علم تاریخ و طب و جغرافی
همه کذب است و حقّه و ترفند

فرضاً اصلاً چه کار دارم من
با فلان شاه غزنوی یا زند

یا به من چه که پنگوئن  بالفرض
مال قطب است یا گروئلند؟

جای حفظ مساحت سبلان
شده ام صاحب سه دانگ سهند

گر ببینی مبلغان سواد
همه خوش باورند و خالی بند

خود حافظ مگر نمی برده
سمت بنگال و آن حوالی قند؟

تازه آن هم به این بهانه که هند
طوطیانش شکر کن بشوند

فکر نان کن که خربزه آب است
دانش و علم و فضل سیری چند؟»

 

منتشر شده در  لوح.





:: بازدید از این مطلب : 250
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: